معنی فارسی sauve
B1ساوه، حالتی از مدارا و لطافت در رفتار یا ظاهر.
A state of being suave, indicating smoothness and sophistication in demeanor.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او با خروجی شیک از اتاق خارج شد.
مثال:
He made a sauve exit from the room.
معنی(example):
رفتار شیک او همه را در مهمانی تحت تأثیر قرار داد.
مثال:
Her sauve demeanor impressed everyone at the party.
معنی فارسی کلمه sauve
:
ساوه، حالتی از مدارا و لطافت در رفتار یا ظاهر.