معنی فارسی savvying

B1

آگاهی و درک از یک موضوع یا روند خاص.

The process of becoming knowledgeable or skilled in a specific area.

verb
معنی(verb):

To understand.

example
معنی(example):

او در حال آگاه شدن از آخرین روندها در مد است.

مثال:

She is savvying the latest trends in fashion.

معنی(example):

آگاه شدن از رقبا برای موفقیت ضروری است.

مثال:

Savvying the competition is essential for success.

معنی فارسی کلمه savvying

: معنی savvying به فارسی

آگاهی و درک از یک موضوع یا روند خاص.