معنی فارسی scabbling
B1اسکبلینگ، عمل جمعآوری و درهم کردن اطلاعات به طوری که ممکن است دشوار باشد.
The act of gathering or compiling in a hurried or disorganized manner.
- VERB
example
معنی(example):
او در حال جمعآوری اطلاعات است.
مثال:
He is scabbling to gather information.
معنی(example):
اسکبلینگ میتواند شلوغ شود وقتی که اطلاعات زیادی برای پیدا کردن وجود داشته باشد.
مثال:
Scabbling can be chaotic when there's too much to find.
معنی فارسی کلمه scabbling
:
اسکبلینگ، عمل جمعآوری و درهم کردن اطلاعات به طوری که ممکن است دشوار باشد.