معنی فارسی scabridity
B1وضعیت یا کیفیت داشتن بافت دلمهای یا خشن.
The state or quality of being scabby or rough.
- NOUN
example
معنی(example):
دلمهای بودن خاک بر نوع گیاهانی که میتوانستند رشد کنند تأثیر گذاشت.
مثال:
The scabridity of the soil affected the type of plants that could grow.
معنی(example):
دانشمند دلمهای بودن نمونههای مختلف را اندازهگیری کرد.
مثال:
The scientist measured the scabridity of various samples.
معنی فارسی کلمه scabridity
:
وضعیت یا کیفیت داشتن بافت دلمهای یا خشن.