معنی فارسی scampingly
B1به طور بازیگوشانه یا شوخ طبعانه عمل کردن.
To act in a playful or mischievous manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور اسکمپنگی رفتار میکرد و همیشه در دردسر میافتاد.
مثال:
He acted scampingly, always getting into mischief.
معنی(example):
سگ کوچک به طور اسکمپنگی به دنبال پروانه دوید.
مثال:
The puppy scampingly chased after the butterfly.
معنی فارسی کلمه scampingly
:
به طور بازیگوشانه یا شوخ طبعانه عمل کردن.