معنی فارسی scattergood

B1

پراکنده و بی‌نظم، به ویژه در مورد رفتار یا افکار

Characterized by lack of order or organization; disorganized.

example
معنی(example):

کودکان بسیار پراکنده بودند و اسباب‌بازی‌ها را در هر جا رها کردند.

مثال:

The children were scattergood, leaving toys everywhere.

معنی(example):

افکار او پراکنده بود و از یک ایده به ایده دیگر منتقل می‌شد.

مثال:

Her thoughts were scattergood, jumping from one idea to another.

معنی فارسی کلمه scattergood

: معنی scattergood به فارسی

پراکنده و بی‌نظم، به ویژه در مورد رفتار یا افکار