معنی فارسی scattier
B1کسی که فکر یا رفتارهایش سازماندهی نشده و دچار حواسپرتی است.
More disorganized or distracted in thought or behavior than usual.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Scatterbrained; flighty.
example
معنی(example):
افکار او امروز کمی پراکندهتر از حد معمول بود.
مثال:
Her thoughts were a bit scattier than usual today.
معنی(example):
او وقتی خسته است معمولاً پراکندهتر میشود.
مثال:
He tends to be scattier when he's tired.
معنی فارسی کلمه scattier
:
کسی که فکر یا رفتارهایش سازماندهی نشده و دچار حواسپرتی است.