معنی فارسی scaum

A2

کف، لایه‌ای سفید از حباب‌های آب که بر روی سطح آب تشکیل می‌شود.

The frothy white mass that forms on the surface of waves in water.

example
معنی(example):

کف امواج در نور خورشید می‌درخشید.

مثال:

The scaum from the waves shimmered in the sunlight.

معنی(example):

ما مشاهده کردیم که کف روی ساحل جمع می‌شود.

مثال:

We watched the scaum collect on the shore.

معنی فارسی کلمه scaum

: معنی scaum به فارسی

کف، لایه‌ای سفید از حباب‌های آب که بر روی سطح آب تشکیل می‌شود.