معنی فارسی scaut
B1حالت سکوت یا خنثی که به هنگام نامیدی تجربه میشود.
A term denoting a lack of emotion or expression, often associated with disappointment.
- OTHER
example
معنی(example):
او پس از شنیدن خبر بد احساس سکوت کرد.
مثال:
She felt scaut after hearing the bad news.
معنی(example):
اصطلاح او پس از باخت در بازی سکوت بود.
مثال:
His expression was scaut when he lost the game.
معنی فارسی کلمه scaut
:
حالت سکوت یا خنثی که به هنگام نامیدی تجربه میشود.