معنی فارسی scavenage

B1

جستجو و یافتن چیزهای مفید، به ویژه در شرایط سخت.

To search and collect items that are left behind or discarded, especially in difficult situations.

example
معنی(example):

او بعد از طوفان لازم بود که برای غذا دست به سحر کند.

مثال:

He needed to scavenage for food after the storm.

معنی(example):

آنها یاد گرفتند که مواد را برای پروژه خود بازیابی کنند.

مثال:

They learned to scavenage materials for their project.

معنی فارسی کلمه scavenage

: معنی scavenage به فارسی

جستجو و یافتن چیزهای مفید، به ویژه در شرایط سخت.