معنی فارسی schismatize

B1

شکافیدن، تقسیم شدن به گروه‌های مخالف و مجزا در یک سازمان یا جمعیت.

To cause to divide into factions or groups, especially in a conflict.

example
معنی(example):

برخی گروه‌ها وقتی اختلاف‌نظر پیش می‌آید، تمایل به شکاف پیدا می‌کنند.

مثال:

Some groups tend to schismatize when disagreements arise.

معنی(example):

کلیسا ممکن است به دلیل باورهای مختلف شکاف پیدا کند.

مثال:

The church may schismatize over differing beliefs.

معنی فارسی کلمه schismatize

: معنی schismatize به فارسی

شکافیدن، تقسیم شدن به گروه‌های مخالف و مجزا در یک سازمان یا جمعیت.