معنی فارسی schismic

B1

مربوط به شکاف یا تفکیک، معمولاً در زمینه اعتقادات یا گروه‌ها.

Relating to or characterized by division, especially in opinions or beliefs.

example
معنی(example):

تغییرات شکافیده در باورها منجر به تعارض شد.

مثال:

The schismic changes in beliefs led to conflict.

معنی(example):

نگرش‌های شکافیده او در مورد این موضوع همکارانش را بیگانه کرد.

مثال:

His schismic views on the topic alienated his peers.

معنی فارسی کلمه schismic

: معنی schismic به فارسی

مربوط به شکاف یا تفکیک، معمولاً در زمینه اعتقادات یا گروه‌ها.