معنی فارسی schizothymia

B2

وضعیت یا اختلالی که در آن فرد احساسات و حالات شناختی تقسیم می‌شوند.

A condition characterized by a separation of mood and cognitive activities.

example
معنی(example):

شیزوتیمیا معمولاً در ارتباط با اختلالات خلقی بحث می‌شود.

مثال:

Schizothymia is often discussed in relation to mood disorders.

معنی(example):

تحقیقات در مورد شیزوتیمیا می‌تواند درک تغییرات عاطفی را کمک کند.

مثال:

Research on schizothymia can help understand emotional variability.

معنی فارسی کلمه schizothymia

: معنی schizothymia به فارسی

وضعیت یا اختلالی که در آن فرد احساسات و حالات شناختی تقسیم می‌شوند.