معنی فارسی schlepping
B1سختی و دردسر حمل یا جابه‌جایی بار یا احشام، به ویژه در شرایط دشوار یا خسته‌کننده.
To carry or move a heavy load with difficulty.
- verb
verb
معنی(verb):
To carry, drag, or lug.
مثال:
I'm exhausted after schlepping those packages around all day.
معنی(verb):
To go, as on an errand; to carry out a task.
مثال:
I schlepped down to the store for some milk.
معنی(verb):
To act in a slovenly, lazy, or sloppy manner.
مثال:
I just schlepped around the house on Sunday.
example
معنی(example):
بعدازظهر را صرف جابجایی جعبه‌ها در گاراژ کردم.
مثال:
I spent the afternoon schlepping boxes around the garage.
معنی(example):
او از حمل چمدان‌ها در فرودگاه خسته بود.
مثال:
He was tired from schlepping luggage through the airport.
معنی فارسی کلمه schlepping
:
سختی و دردسر حمل یا جابه‌جایی بار یا احشام، به ویژه در شرایط دشوار یا خسته‌کننده.
