معنی فارسی schlumpiest
B1شلپترین، به حالت بیشترین بیتحرکی و بیانگیزگی اطلاق میشود.
The most lazy or lacking in energy or zest.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Looking like a schlump; slovenly or unbecoming
example
معنی(example):
او بعد از یک هفته کار سخت احساس شلپترین داشت.
مثال:
She felt the schlumpiest after a week of hard work.
معنی(example):
آن زمان، شلپترین حالتی بود که من او را دیدهام.
مثال:
That was the schlumpiest I have ever seen him.
معنی فارسی کلمه schlumpiest
:
شلپترین، به حالت بیشترین بیتحرکی و بیانگیزگی اطلاق میشود.