معنی فارسی schnorchel
B2نصف لولهای که به غواص کمک میکند در هنگام شنا کردن زیر آب تنفس کند.
A tube for breathing air above water while swimming underwater.
- NOUN
example
معنی(example):
او از یک شناور در حالی که در دریا غواصی میکرد استفاده کرد.
مثال:
He used a schnorchel while snorkeling in the sea.
معنی(example):
شناور برای تنفس زیر آب ضروری است.
مثال:
A schnorchel is essential for underwater breathing.
معنی فارسی کلمه schnorchel
:
نصف لولهای که به غواص کمک میکند در هنگام شنا کردن زیر آب تنفس کند.