معنی فارسی schnorkel
B1مکانیسمی که به غواصان کمک میکند در زیر آب تنفس کنند.
A device that aids in breathing while submerged in water.
- NOUN
example
معنی(example):
شما میتوانید از یک شناور برای غواصی بهتر استفاده کنید.
مثال:
You can use a schnorkel for better diving.
معنی(example):
سنجاق به شما کمک میکند که دهانتان بالای آب بماند.
مثال:
The schnorkel helps to keep your mouth above water.
معنی فارسی کلمه schnorkel
:
مکانیسمی که به غواصان کمک میکند در زیر آب تنفس کنند.