معنی فارسی schoolboyhood

B1

دوران کودکی در مدرسه، که در آن فرد به عنوان پسر بچه در حال یادگیری و رشد است.

The period of a boy's life when he is in school, often associated with learning and growing up.

example
معنی(example):

دوران کودکی او پر از سرگرمی و دوستی بود.

مثال:

His schoolboyhood was filled with fun and friendship.

معنی(example):

خاطرات خوبی از دوران کودکی‌ام دارم.

مثال:

Many fond memories come from my schoolboyhood.

معنی فارسی کلمه schoolboyhood

: معنی schoolboyhood به فارسی

دوران کودکی در مدرسه، که در آن فرد به عنوان پسر بچه در حال یادگیری و رشد است.