معنی فارسی schoolkid

A1

کودکی که به مدرسه می‌رود و در آنجا تحصیل می‌کند.

A child or young person attending school.

noun
معنی(noun):

A schoolchild, a kid who attends school; a schoolboy or schoolgirl.

example
معنی(example):

یک دانش‌آموز اغلب یک کوله‌پشتی پر از کتاب دارد.

مثال:

A schoolkid often has a backpack full of books.

معنی(example):

دانش‌آموز برای رفتن به یک سفر علمی هیجان‌زده بود.

مثال:

The schoolkid was excited to go on a field trip.

معنی فارسی کلمه schoolkid

: معنی schoolkid به فارسی

کودکی که به مدرسه می‌رود و در آنجا تحصیل می‌کند.