معنی فارسی sciatical

B2

به وضعیتی اشاره دارد که به عصب سیاتیک مربوط است.

Related to or affecting the sciatic nerve.

example
معنی(example):

بیمار با یک وضعیت سیا تیک تشخیص داده شد.

مثال:

The patient was diagnosed with a sciatic condition.

معنی(example):

درد سیا تیک می‌تواند ناتوان‌کننده باشد و نیاز به درمان دارد.

مثال:

Sciatical pain can be debilitating and requires treatment.

معنی فارسی کلمه sciatical

: معنی sciatical به فارسی

به وضعیتی اشاره دارد که به عصب سیاتیک مربوط است.