معنی فارسی sciatically
B1به شیوهای که به عصب سیاتیک مربوط باشد.
In a manner related to the sciatic nerve.
- ADVERB
example
معنی(example):
او پس از بلند کردن وزنههای سنگین به طور نادرست به طور سیا تیک تحت تأثیر قرار گرفت.
مثال:
He was affected sciatically after lifting heavy weights incorrectly.
معنی(example):
این علائم غالباً به طور سیا تیک بروز میکنند و باعث ناراحتی میشوند.
مثال:
The symptoms often manifest sciatically, causing discomfort.
معنی فارسی کلمه sciatically
:
به شیوهای که به عصب سیاتیک مربوط باشد.