معنی فارسی scissorwise

B1

به شیوه‌ای متناسب با قیچی یا با رویکرد برش، معمولاً به دقت و ترتیب اشاره دارد.

In a manner akin to scissors; suggesting precision and an organized approach.

example
معنی(example):

برگه‌ها به صورت قیچی‌وار برای برش آسان‌تر چیده شدند.

مثال:

The papers were arranged scissorwise for easy cutting.

معنی(example):

او با رویکرد قیچی‌وار به این کار نزدیک شد تا دقت را تضمین کند.

مثال:

He approached the task scissorwise to ensure accuracy.

معنی فارسی کلمه scissorwise

: معنی scissorwise به فارسی

به شیوه‌ای متناسب با قیچی یا با رویکرد برش، معمولاً به دقت و ترتیب اشاره دارد.