معنی فارسی scoopingly
B1به روشی که نشاندهنده کنجکاوی یا دانستن چیزهای پنهان است.
In a manner that suggests curiosity or knowledge of a secret.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور قاشقزنی صحبت کرد، انگار که رازی را میداند.
مثال:
He spoke scoopingly, as if he knew a secret.
معنی(example):
او به طور قاشقزنی به شوخی خندید.
مثال:
She laughed scoopingly at the joke.
معنی فارسی کلمه scoopingly
:
به روشی که نشاندهنده کنجکاوی یا دانستن چیزهای پنهان است.