معنی فارسی scorbutize

B1

اسکوربتی کردن، اشاره به فرایند تحت تاثیر قرار گرفتن با بیماری اسکوربوت.

To cause someone or something to become affected by scorbute.

example
معنی(example):

کمبود ویتامین C می‌تواند سلامت یک فرد را اسکوربتی کند.

مثال:

Lack of vitamin C can scorbutize a person's health.

معنی(example):

اگر درمان نشود، این وضعیت ممکن است به سرعت اسکوربتی شود.

مثال:

If left untreated, the condition may scorbutize rapidly.

معنی فارسی کلمه scorbutize

: معنی scorbutize به فارسی

اسکوربتی کردن، اشاره به فرایند تحت تاثیر قرار گرفتن با بیماری اسکوربوت.