معنی فارسی scourged

C2

شکنجه یا عذاب، به ویژه از لحاظ روحی یا جسمی.

To inflict severe suffering upon, often used in a context of punishment.

verb
معنی(verb):

To strike with a scourge; to flog.

example
معنی(example):

ارتش کمپ دشمن را سخت مورد حمله قرار داد.

مثال:

The army scourged the enemy's camp.

معنی(example):

او به خاطر انتقادات شدید از کارش احساس زخم‌خورده‌ای کرد.

مثال:

He felt scourged by the harsh criticism of his work.

معنی فارسی کلمه scourged

: معنی scourged به فارسی

شکنجه یا عذاب، به ویژه از لحاظ روحی یا جسمی.