معنی فارسی scourging

C1

شکنجه دادن یا عذاب دادن، به ویژه در مورد شرایط سخت.

The act of inflicting severe suffering or pain.

verb
معنی(verb):

To strike with a scourge; to flog.

noun
معنی(noun):

A beating with a scourge; a flogging.

example
معنی(example):

طوفان با وزش بادهای شدید ساحل را به شدت تحت تأثیر قرار می‌داد.

مثال:

The storm was scourging the coastline with strong winds.

معنی(example):

او درباره درد شدید که بعد از تصادف احساس کرد، صحبت کرد.

مثال:

He spoke of the scourging pain he felt after the accident.

معنی فارسی کلمه scourging

: معنی scourging به فارسی

شکنجه دادن یا عذاب دادن، به ویژه در مورد شرایط سخت.