معنی فارسی scrabbing
B1عمل خراشیدن یا جستجوی چیزی با تلاشی مداوم.
The act of scraping or searching vigorously.
- verb
verb
معنی(verb):
To scrape or scratch.
example
معنی(example):
آنها در حال خراشیدن برگها برای یافتن گنجهای پنهان بودند.
مثال:
They were scrabbing through the leaves for hidden treasures.
معنی(example):
خراشیدن در اطراف خانه برای یافتن اشیای گمشده میتواند ناامیدکننده باشد.
مثال:
Scrabbing around the house for missing items can be frustrating.
معنی فارسی کلمه scrabbing
:
عمل خراشیدن یا جستجوی چیزی با تلاشی مداوم.