معنی فارسی scrabbler
B1به کسی اطلاق میشود که در بازیهای کلمات مانند اسکرابل شرکت میکند.
A person who plays the game Scrabble or enjoys word games.
- NOUN
example
معنی(example):
شخصی که در بازی اسکرابل است به سرعت کاشیها را کنار هم گذاشت تا کلمات تشکیل دهد.
مثال:
The scrabbler quickly put together tiles to form words.
معنی(example):
او به عنوان یک بازیکن اسکرابل روزانه تمرین کرد تا مهارتهایش را بهبود بخشد.
مثال:
As a scrabbler, she practiced daily to improve her skills.
معنی فارسی کلمه scrabbler
:
به کسی اطلاق میشود که در بازیهای کلمات مانند اسکرابل شرکت میکند.