معنی فارسی scrabbly

B1

به حالتی اطلاق می‌شود که نوشته یا طراحی نامنظم، منبعث از عجله یا بی‌دقتی است.

Characterized by untidy, hasty, or careless writing or drawing.

example
معنی(example):

خط‌خطی او پیچیده و خواندنش سخت بود.

مثال:

His handwriting was scrabbly and hard to read.

معنی(example):

نقاشی‌های خط‌خطی بچه‌ها دیوارها را پوشانده بود.

مثال:

The children's scrabbly drawings covered the walls.

معنی فارسی کلمه scrabbly

: معنی scrabbly به فارسی

به حالتی اطلاق می‌شود که نوشته یا طراحی نامنظم، منبعث از عجله یا بی‌دقتی است.