معنی فارسی scrat

B1

خراشیدن یا کندن سطحی از چیزی به ویژه با ناخن یا شیء تیز.

To scrape or to make a scratch on a surface, usually with claws or a sharp object.

example
معنی(example):

سنجاب شروع به خراشیدن پوست درخت کرد.

مثال:

The squirrel began to scrat the tree bark.

معنی(example):

او وقتی می‌خواست به داخل بیاید، به در خراشید.

مثال:

He would scrat at the door when he wanted to come inside.

معنی فارسی کلمه scrat

: معنی scrat به فارسی

خراشیدن یا کندن سطحی از چیزی به ویژه با ناخن یا شیء تیز.