معنی فارسی screen-shotted

B1

عمل تصویربرداری از محتوای صفحه نمایش، به ویژه به عنوان یک فعل در گذشته.

The past tense of screen-shot; having captured a screenshot.

example
معنی(example):

من دستور پخت را تصویربرداری کردم تا بعداً از آن پیروی کنم.

مثال:

I screen-shotted the recipe so I can follow it later.

معنی(example):

عکس‌های باغ مورد تصویربرداری قرار گرفتند تا یک کلاژ ایجاد کنند.

مثال:

The garden pictures were screen-shotted to create a collage.

معنی فارسی کلمه screen-shotted

: معنی screen-shotted به فارسی

عمل تصویربرداری از محتوای صفحه نمایش، به ویژه به عنوان یک فعل در گذشته.