معنی فارسی screwdriver
A2ابزاری با یک دسته که دارای نوک پیچ‌خوری است و برای باز و بسته کردن پیچ‌ها استفاده می‌شود.
A tool with a handle and a shaft for turning screws.
- noun
noun
معنی(noun):
A hand or machine tool which engages with the head of a screw and allows torque to be applied to turn the screw, thus driving it in or loosening it.
معنی(noun):
A drink made of vodka and orange juice.
example
معنی(example):
من به یک پیچ‌گوشتی نیاز دارم تا این مبلمان را تعمیر کنم.
مثال:
I need a screwdriver to fix this furniture.
معنی(example):
فنی کار از یک پیچ‌گوشتی برای تعمیر استفاده کرد.
مثال:
The technician used a screwdriver for the repair.
معنی فارسی کلمه screwdriver
:
ابزاری با یک دسته که دارای نوک پیچ‌خوری است و برای باز و بسته کردن پیچ‌ها استفاده می‌شود.
