معنی فارسی screwed-up

B1

به معنای اشتباه کردن یا خراب کردن چیزی به شیوه‌ای که عواقب بدی داشته باشد.

Made a mistake or messed something up.

example
معنی(example):

من واقعاً ارائه‌ام را امروز خراب کردم.

مثال:

I really screwed up my presentation today.

معنی(example):

او با اضافه کردن نمک زیاد، دستور غذا را خراب کرد.

مثال:

He screwed up the recipe by adding too much salt.

معنی فارسی کلمه screwed-up

: معنی screwed-up به فارسی

به معنای اشتباه کردن یا خراب کردن چیزی به شیوه‌ای که عواقب بدی داشته باشد.