معنی فارسی scringe
B1احساس ناراحتی یا عدم راحتی در یک موقعیت خاص، به ویژه در مواجهه با موضوعات شرمآور.
To feel discomfort or embarrassment in a particular situation.
- verb
verb
معنی(verb):
To cringe.
example
معنی(example):
من همیشه وقتی داستانهای شرمآور میشنوم احساس شرمندگی میکنم.
مثال:
I always scringe when I hear embarrassing stories.
معنی(example):
او تمایل دارد در مکانهای عمومی از صداهای بلند احساس شرمندگی کند.
مثال:
He tends to scringe at loud noises in public places.
معنی فارسی کلمه scringe
:
احساس ناراحتی یا عدم راحتی در یک موقعیت خاص، به ویژه در مواجهه با موضوعات شرمآور.