معنی فارسی scringes
B1واکنش نشان دادن به چیزی ناخوشایند، معمولاً با دلیلی از احساسات منفی مانند ترس یا انزجار.
The present tense form indicating an act of recoiling or cringing.
- verb
verb
معنی(verb):
To cringe.
example
معنی(example):
او هر بار که عنکبوتی میبیند جسته میشود.
مثال:
He scringes whenever he sees a spider.
معنی(example):
صدای بلند باعث میشود او جسته شود.
مثال:
The loud noise makes her scringes.
معنی فارسی کلمه scringes
:
واکنش نشان دادن به چیزی ناخوشایند، معمولاً با دلیلی از احساسات منفی مانند ترس یا انزجار.