معنی فارسی scringing

B1

واکنشی به رفتار یا چیزی که ترسناک یا ناخوشایند است، به همراه جست و گریختن یا فراری بودن.

The act of recoiling or cringing in response to fear or discomfort.

verb
معنی(verb):

To cringe.

example
معنی(example):

جست و گریختن یک واکنش طبیعی به ترس است.

مثال:

Scringing is a natural reaction to fear.

معنی(example):

او در زمانی که ترن هوایی شروع شد، جست و گریخت.

مثال:

She was scringing when the rollercoaster took off.

معنی فارسی کلمه scringing

: معنی scringing به فارسی

واکنشی به رفتار یا چیزی که ترسناک یا ناخوشایند است، به همراه جست و گریختن یا فراری بودن.