معنی فارسی secess
B1جدا شدن، به ویژه در زمینه سیاسی، جدا شدن از یک گروه یا اتحادیه
To withdraw formally from an alliance or association
- VERB
example
معنی(example):
برخی ایالتها تلاش کردند تا از اتحادیه جدا شوند.
مثال:
Some states sought to secess from the union.
معنی(example):
ایده جدایی اغلب در زمانهای تنش سیاسی پیش میآید.
مثال:
The idea of secess often arises in times of political strife.
معنی فارسی کلمه secess
:
جدا شدن، به ویژه در زمینه سیاسی، جدا شدن از یک گروه یا اتحادیه