معنی فارسی sedately

B1

به روشی آرام و با احتیاط، بدون شتاب.

In a calm or dignified manner; without haste.

example
معنی(example):

رویدادها به آرامی و بدون عجله برگزار شدند.

مثال:

The events unfolded sedately, without any rush.

معنی(example):

او با آرامش از پارک عبور کرد.

مثال:

He walked sedately across the park.

معنی فارسی کلمه sedately

: معنی sedately به فارسی

به روشی آرام و با احتیاط، بدون شتاب.