معنی فارسی seeing that

B1

عبارتی برای بیان توجه به یک واقعیت که منجر به تصمیم گیری می‌شود.

A phrase used to introduce a clause that explains a reason or condition.

conjunction
معنی(conjunction):

Considering the fact that; since; given that.

مثال:

Can I go home now, seeing that I've finished all my work?

example
معنی(example):

از آنجایی که باران می‌بارد، باید یک چتر بگیریم.

مثال:

Seeing that it's raining, we should take an umbrella.

معنی(example):

از آنجایی که او خسته بود، او اجازه داد که استراحت کند.

مثال:

Seeing that he was tired, she let him rest.

معنی فارسی کلمه seeing that

: معنی seeing that به فارسی

عبارتی برای بیان توجه به یک واقعیت که منجر به تصمیم گیری می‌شود.