معنی فارسی seeingly
B1ظاهراً، به طوری که از ظاهر یا نشانهها قابل درک باشد.
In a way that appears to be true based on appearances.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به نظر میرسید که از شغل جدیدش خوشحال است.
مثال:
She was seemingly happy with her new job.
معنی(example):
به نظر میرسید که هیچ مشکلی در پروژه وجود ندارد.
مثال:
Seemingly, there were no problems with the project.
معنی فارسی کلمه seeingly
:
ظاهراً، به طوری که از ظاهر یا نشانهها قابل درک باشد.