معنی فارسی segmentary

B1

سختاری که به بخش‌ها یا تقسیمات مختلف اشاره دارد.

Relating to or characterized by segments.

example
معنی(example):

ساختار تقسیم‌بندی شده سازمان آن را کارآمد کرد.

مثال:

The segmentary structure of the organization made it efficient.

معنی(example):

او از یک رویکرد تقسیم‌بندی شده برای حل مشکل استفاده کرد.

مثال:

He used a segmentary approach to solve the problem.

معنی فارسی کلمه segmentary

: معنی segmentary به فارسی

سختاری که به بخش‌ها یا تقسیمات مختلف اشاره دارد.