معنی فارسی segregatedness

B1

وضعیتی که در آن افراد به دلیل نژاد، جنسیت، یا دیگر عوامل از یکدیگر جدا شده و جدا زندگی می‌کنند.

The state of being separated or divided, often in a social context

example
معنی(example):

جداسازی جامعه منجر به مسائل اجتماعی شد.

مثال:

The segregatedness of the community led to social issues.

معنی(example):

جداسازی بین گروه‌ها در مدرسه مشهود بود.

مثال:

The segregatedness between groups was evident in the school.

معنی فارسی کلمه segregatedness

: معنی segregatedness به فارسی

وضعیتی که در آن افراد به دلیل نژاد، جنسیت، یا دیگر عوامل از یکدیگر جدا شده و جدا زندگی می‌کنند.