معنی فارسی self-command

B2

خودکنترلی به توانایی کنترل احساسات، رفتار و واکنش های فرد اشاره دارد.

The ability to control one's emotions, behavior, and reactions.

noun
معنی(noun):

The conscious control of one's own behaviour.

example
معنی(example):

او در طی رویداد پرتنش خودکنترلی فوق العاده ای از خود نشان داد.

مثال:

He showed great self-command during the stressful event.

معنی(example):

خودکنترلی برای حفظ آرامش اهمیت دارد.

مثال:

Self-command is important for maintaining composure.

معنی فارسی کلمه self-command

: معنی self-command به فارسی

خودکنترلی به توانایی کنترل احساسات، رفتار و واکنش های فرد اشاره دارد.