معنی فارسی self-containment

B2

خودکفایی، حالت یا کیفیت خودکفا بودن و نیاز نداشتن به دیگران.

The quality of being self-sufficient; independence from external assistance.

example
معنی(example):

خودکفایی او به او اجازه داد در تنهایی شکوفا شود.

مثال:

Her self-containment allowed her to thrive in solitude.

معنی(example):

خودکفایی کلید دستیابی به استقلال شخصی است.

مثال:

Self-containment is key to achieving personal independence.

معنی فارسی کلمه self-containment

: معنی self-containment به فارسی

خودکفایی، حالت یا کیفیت خودکفا بودن و نیاز نداشتن به دیگران.