معنی فارسی self-contempt

B1

احساس نارضایتی و ترحم نسبت به خود، به ویژه به خاطر اشتباهات یا رفتارهای ضعیف

A feeling of a lack of respect for oneself.

noun
معنی(noun):

A feeling of contempt toward oneself.

example
معنی(example):

او پس از مرتکب شدن آن اشتباه، احساس نفرت از خود کرد.

مثال:

She felt a sense of self-contempt after making that mistake.

معنی(example):

نفرت او از خود باعث شده بود که نتواند تعریف‌ها را بپذیرد.

مثال:

His self-contempt made it difficult for him to accept compliments.

معنی فارسی کلمه self-contempt

: معنی self-contempt به فارسی

احساس نارضایتی و ترحم نسبت به خود، به ویژه به خاطر اشتباهات یا رفتارهای ضعیف