معنی فارسی self-governing

B2

خودگردانی به معنای توانایی یک جامعه یا نهاد برای اداره خود بدون نیاز به کنترل خارجی است.

Having the ability to govern oneself without external control.

adjective
معنی(adjective):

Autonomous

example
معنی(example):

این جزیره سیستم خودگردانی دارد که به آن اجازه می‌دهد قوانین خود را وضع کند.

مثال:

The island has a self-governing system that allows it to make its own laws.

معنی(example):

انجمن‌های خودگردان می‌توانند تصمیم بگیرند که چگونه منابع خود را مدیریت کنند.

مثال:

Self-governing communities can decide how to manage their resources.

معنی فارسی کلمه self-governing

: معنی self-governing به فارسی

خودگردانی به معنای توانایی یک جامعه یا نهاد برای اداره خود بدون نیاز به کنترل خارجی است.