معنی فارسی self-government
B2خودگردانی به معنای حق یک جامعه برای اداره خود به طور مستقل و بدون دخالت خارج است.
The right of a group to govern itself independently.
- noun
noun
معنی(noun):
The governance of a region by its own populace; autonomy.
مثال:
The radical party agitated for the region to secede from the confederation and establish self-government.
معنی(noun):
Personal self-control.
example
معنی(example):
این منطقه به دنبال خودگردانی است تا بهتر به مسائل محلی رسیدگی کند.
مثال:
The region seeks self-government to better address local issues.
معنی(example):
بسیاری بر این باورند که خودگردانی دموکراسی را در جوامع محلی ترویج می‌دهد.
مثال:
Many argue that self-government promotes democracy in local communities.
معنی فارسی کلمه self-government
:
خودگردانی به معنای حق یک جامعه برای اداره خود به طور مستقل و بدون دخالت خارج است.
