معنی فارسی self-regulatory

B2

خودتنظیمی به ظرفیت استفاده از استراتژی‌ها برای کنترل خود در موقعیت‌های مختلف اشاره دارد.

Related to the ability to regulate one's own behavior and emotions.

adjective
معنی(adjective):

That regulates without external control or monitoring

example
معنی(example):

او مهارت‌های خودتنظیمی دارد که به او کمک می‌کند متمرکز بماند.

مثال:

He has self-regulatory skills that help him stay focused.

معنی(example):

مکانیسم‌های خودتنظیمی نقش مهمی در یادگیری ایفا می‌کنند.

مثال:

Self-regulatory mechanisms play an important role in learning.

معنی فارسی کلمه self-regulatory

: معنی self-regulatory به فارسی

خودتنظیمی به ظرفیت استفاده از استراتژی‌ها برای کنترل خود در موقعیت‌های مختلف اشاره دارد.