معنی فارسی selfdoms
B2مجموعههای مختلفی از خودصاحبنظام که هر یک مختص یک فرهنگ یا دوره خاص هستند.
Different instances or varieties of self-rule found in various cultures or times.
- NOUN
example
معنی(example):
خودصاحبنظامهای فرهنگهای مختلف میتوانند بسیار متفاوت باشند.
مثال:
The selfdoms of various cultures can differ greatly.
معنی(example):
خودصاحبنظامهای تاریخی جوامع مدرن را شکل دادهاند.
مثال:
Historical selfdoms have shaped modern societies.
معنی فارسی کلمه selfdoms
:
مجموعههای مختلفی از خودصاحبنظام که هر یک مختص یک فرهنگ یا دوره خاص هستند.