معنی فارسی semicivilised

B1

حالت فرهنگی که در آن عناصری از هر دو جهان سنتی و مدرنیته وجود دارد.

Describing a culture that exhibits both traditional and modern characteristics.

adjective
معنی(adjective):

Somewhat or partially civilized.

example
معنی(example):

این جامعه به دلیل ترکیب سنت‌ها و مدرنیته، به‌عنوان نیمه‌مدرن شناخته می‌شد.

مثال:

The community was viewed as semicivilised because of its blend of traditions and modernity.

معنی(example):

آنها در یک محیط نیمه‌مدرن زندگی می‌کردند که در آن شیوه‌های باستانی با ایده‌های جدید همزیستی داشتند.

مثال:

They lived in a semicivilised environment where ancient practices coexisted with new ideas.

معنی فارسی کلمه semicivilised

: معنی semicivilised به فارسی

حالت فرهنگی که در آن عناصری از هر دو جهان سنتی و مدرنیته وجود دارد.